تاریخچهی انقلاب اسلامی - شرح رویدادها از سال 1340 تا پایان سال 1356
دهم فروردین 1340 | |
حضرت آیتاللَّه العظمی سیدحسین طباطبایی بروجردی در حدود سال 1254 شمسی
در بروجرد به دنیا آمد و پس از فراگیری مقدمات در زادگاه خود راهی نجف
اشرف گردید. ایشان در نجف از استادان نامدار زمان از قبیل آخوند خراسانی،
شیخالشریعه اصفهانی و سیدمحمدکاظم یزدی استفاده برد و به مدارج والای
علمی و فقهی دست یافت. آیتاللَّه بروجردی پس از اخذ اجازات متعدد اجتهاد، در بروجرد سکنی گزید و به امور علمی و مذهبی پرداخت. اما پس از مدتی، به اصرار فضلای حوزه علمیه قم، در سال 1324 ش راهی آن حوزه مبارک گردید و زعامت آن را به عهده گرفت. حضور ایشان بر مسند زعامت حوزه علمیه مانع اجرای نقشههای خائنانه رژیم پهلوی بود و شاه تا زمان حیات معظم له از اجرای برنامههای ضد دینی خود به صورت آشکار اجتناب میکرد. آیتاللَّه بروجردی سالهای متمادی بر مسند تدریس تکیه زد و شاگردان فراوانی را تربیت کرد که حضرات آیات: شهید مرتضی مطهری، سید محمد حسینی بهشتی، جعفر سبحانی، علیپناه اشتهاردی، حسین نوری همدانی، ناصر مکارم شیرازی، مجتبی محمدی عراقی، سید مصطفی صفایی خوانساری و دهها عالم فاضل از آن جملهاند. همچنین آثار متعددی از این فقیه فرزانه به یادگار ماندهاند که برخی از آنها بدین قرارند: جامع احادیث شیعه، طبقات رجال و حاشیه برکفایه. سرانجام این عالم ربانی و مرجع عظیم در دهم فروردین سال 1340 ش برابر با 13 شوال 1380 ق در 86 سالگی درگذشت و پس از تشییعی باشکوه، در کنار مسجد اعظم قم که از آثار ماندگار ایشان است به خاک سپرده شد. |
شانزدهم مهر 1341 | |
به موجب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی که در 16 مهر 1341ش به تصویب
هیئت دولت رسید، شرط اسلام و سوگند به قرآن از شرایط انتخاب شوندگان حذف
شده بود و به زنان حق رأی داده میشد. هدف از تصویب این لایحه آزادی زنان
نبود بلکه توطئه آمریکا و اسراییل برای از بین بردن عفت عمومی و ترویج فساد
بود. با آگاه شدن علما از این مصوبه، مخالفتهای صریحی از جانب آنان به
ویژه حضرت امام خمینی(ره) اعلام شد و خواهان الغای سریع این مصوبه شدند. پس از این جلسه مشورتی مراجع عظام قم طی تلگرافهایی اعتراض خود را نسبت به لایحه مزبور ابراز داشتند. اما اسدالله علم به آنها پاسخی نگفت. یکبار نیز علم در نطقی رادیویی تهدید کرد که هر گونه اخلالگری را به شدت سرکوب خواهد کرد. اما سرانجام زیر فشار علما و مردم اسدالله علم مجبور به شکستن سکوت شد. علم در تلگرافی خصوصی گفت: شرایط اسلامی بودن انتخابکنندگان و انتخاب شوندگان همان نظر علمای اسلام است اما در این زمینه باید به حقوق اقلیت های مذهبی نیز توجه داشت. امام خمینی( ره) با تاکید بر این که این لایحه با یک تلگراف خصوصی ابطال نمیشود، خواستار ادامه تلاش روحانیان تا الغای کامل آن به صورت علنی شدند. رژیم در ابتدا قصد مقاومت در برابر جریانهای مخالف داشت اما زمانی که رژیم، استواری روحانیت و مردم را دید و علائم قیام عمومی را مشاهده کرد، در دهم آذر همان سال، با تصویب هیأت دولت اعلام کرد که تصویبنامه 1341/7/16 قابل اجرا نیست. |
دوم بهمن 1341 | |
رژیم پهلوی و در رأس آن محمدرضا در جهت خواستهای استعمارگرانه امریکا و همچنین تغییر فکر مردم ایران دستورالعمل دیکته شده استکبار را که در کشوهای دیگر به اجرا درآمده بود به عنوان انقلاب سفید (لوایح ششگانه شاه) به مردم ایران عرضه نمود و آن را به رفراندم گذاشت که با تحریم رفراندم از طرف امام خمینی بازار تهران تعطیل شد و مردم در اطراف بازار اجتماع کردند و تظاهرات بزرگی در مسیر میدان توپخانه، سرچشمه و بهارستان برگزار شد و گروهی به منزل آیتالله خوانساری و آیتالله بهبهانی رفتند. |
یکم فروردین 1342 | |
پس از برگزاری رفراندوم قلابی شاه در ششم بهمن 1341 و در شرایطی که رسانهها داخلی و خارجی یکصدا شاه و انقلاب سفید او را میستودند، نغمههای مخالفت با این همهپرسی از گوشه و کنار و در رأس آنها از جانب امام خمینی بلند شد. حضرت امام طی نشست هفتگی با مراجع و علمای قم، خواهان در پیش گرفتن سیاست مشترک علیه رژیم شده و پیشنهاد دادند که در اعتراض به اعمال رژیم، نوروز 1342 عزای عموی اعلام شود. این پیشنهاد با استقبال وسیع شخصیتهای حوزوی مواجه گردید و آنان نیز ضمن حمایت از امام، عید نوروز را عزای ملی اعلام کردند. پس از این حرکت، شاه در اقدامی وقیحانه با روحانیت اعلام جنگ نمود و مخالفان را به مرگ تهدید کرد. این عمل محمدرضا پهلوی عکس العمل شدید حضرت امام را به دنبال آورد و ایشان طی سخنانی در 29 اسفند 1341در جمع روحانیان، طلاب و مردم قم به افشاگری علیه رژیم پرداخته و بر موضع خود مبنی بر اعلام عزای عمومی در نوروز 42 پافشاری نمودند. به دنبال تحریم نوروز، در برخی از مساجد و حسینیهها و منازل علما و در رأس آن بیت حضرت امام، مجالس عزا برپا شد. این عمل باعث زیر سؤال بردن برنامههای شاه شد و خشم حکومت را برانگیخت. از اینرو رژیم به این نتیجه رسید که باید با حرکتی قهرآمیز، زهر چشمی به نیروهای مذهبی نشان دهد تا به خیال خود آنان را سر جایشان بنشاند. این فرصت در دوم فروردین 1342 نصیب مزدوران شاه گردید و آنان طی یورش به مدرسه فیضیه، درصدد به اصطلاح سرکوب حوزه علمیه قم و روحانیان برآمدند. این عمل، وقایع مهمی را در پی داشت که مهمترین آنها، عکس العمل شدید امام طی سخنرانی عاشورای 1342 ه.ش، دستگیری ایشان و وقوع قیام خونین پانزدهم خرداد 42 میباشد. |
دوم فروردین 1342 | |
عصر این روز مراسم عزاداری در مدرسه فیضیه قم برپا بود که سربازان مسلح و مأمورین امنیتی محل را محاصره نمودند و سپس گروهی از آنها با لباس مبدل به درون مدرسه رفتند و در میان سخنرانی یکی از گویندگان به او حمله کردند. سپس به طلاب مدرسه فیضیه حمله نمودند و آنها را از حجرههایشان به بیرون پرتا ب کردند و با به شهادت رساندن گروهی از آنان در تاریکی شب محل را ترک کردند. |
سیزدهم خرداد 1342 | |
عصر
عاشورا بود. سیزدهم خرداد 1342 و مدرسه فیضیه هنوز سیاه پوش شهیدانی که
روز دوم فروردین در حمله مامورین نظامی به مدرسه کشته شدهبودند. پیش از
این خبر در شهر پیچیده بود که به مناسبت روز عاشورا «آقای خمینی» در فیضیه
سخرانی میکند اما همه می دانستند که ساواک هرگز نخواهد گذاشت. ساعت هنوز
پنج نشده بود که فریاد « خمینی، خمینی» خیلیها را به خیابان کشاند.
وعدهها و تهدیدهای ساواک بیثمر ماندهبود و امام در حلقه جمعیت به سوی
مدرسه میآمد تا برای مردم حرفهایی بزند که بنا بود تاریخ و زندگیشان را
برای همیشه تغییر بدهد.او در سخنرانی شاه را که آن وقت « سایه خدا بر زمین»
بود مورد سوال، سرزنش و انتقاد قرار داد و در حضور دهها هزار تن او را
«مرتجع سیاه» و«بدبخت بیچاره» خواند و با مردم بیپرده و صریح سخن گفت:
«... امروز به من خبر دادند که عده ای از وعاظ و خطباء تهران را بردهاند
سازمان امنیت و تهدید کرده اند که از سه موضوع حرف نزنند: 1- از شاه بدگویی نکنند. 2- به اسرائیل حمله نکنند. 3- نگویند که اسلام در خطر است و دیگر هر چه بگویید آزادند. تمام گرفتاریها و اختلافهای ما در همین سه موضوع نهفته است. اگر از این سه موضوع بگذریم دیگر اختلافی نداریم و باید دید که اگر ما نگوییم که اسلام در خطر است آیا اسلام در خطر نیست؟ اگر ما نگوییم شاه چنین و چنین است آیا آن طور نیست؟ اگر ما نگوییم اسرائیل برای اسلام و مسلمین خطرناک است آیا خطرناک نیست؟ و اصولاً چه ارتباطی بین شاه و اسرائیل است که سازمان امنیت میگوید از شاه صحبت نکنید از اسرائیل نیز صحبت نکنید؟ آیا به نظر سازمان امنیت شاه اسرائیلی است؟ آیا به نظر سازمان امنیت شاه یهودی است؟ آقای شاه! اینها میخواهند تو را یهودی معرفی کنند که من بگویم کافری تا از ایران بیرونت کنند و به تکلیف تو برسند؟ این سخنرانی به زبان مردم و بسیار ساده و تاثیرگذار ایراد شد. هاله جبروت ظل الهی گرداگرد شاه ترک خورد و طلسم وحشت دستگاه مخوف ساواک و نام شاه شکست. به نظر اغلب تاریخ نگاران ایران آن سخنرانی نقطه عطف تاریخ معاصر و حرکتی پهلوانی و شجاعانه در مقابل ستم حکومتی قدرتمند بود که در نهایت، بعدها به سقوط سلطنت در ایران انجامید اما شاه دلگرم به پشتیبانی قدرتهای خارجی به جای تامل و اصلاح به خشونت و سرکوب متوسل شد و دستور بازداشت امام خمینی را صادر کرد.عزاداری عاشورایی در روزهای سیزدهم و چهاردهم خرداد در تهران و قم در آن سال رنگ و بوی سیاسی داشت. نوار سخنرانی حضرت امام تکثیر میشد و دست به دست میچرخید و حرفش سر زبانها بود. |
پانزدهم خرداد 1342 | |
سرانجام در نیمه شب 15 خرداد مامورین رژیم ناگهان به منزل حضرت امام در
قم یورش بردند و ایشان را دستگیر و شبانه به پادگان عشرت آباد تهران انتقال
دادند. در مشهد آیت الله قمی و در شیراز آیت الله محلاتی نیز دستگیر و
روانه زندان شدند. خبر دستگیری حضرت امام خمینی، به سرعت در قم و تهران پخش شد و به نقاط دیگر کشور رسید. صبح روز 15 خرداد، جمعیت زیادی در اطراف منزل امام در قم اجتماع کردند و به همراه حاج سید مصطفی خمینی، بزرگترین فرزند ایشان به طرف حرم معصومه(س) حرکت کردند. شهر در اشغال نظامیان بود. اما مردم به اخطارها و تهدیدها توجه نکردند و به راه خود ادامه دادند سرانجام ماموران به روی جمعیت آتش گشودند و عده ای را مجروح کرده و به شهادت رساندند.در تهران، تظاهرات از میدان بارفروشها آغاز شد و در بازار و میدان ارگ به اوج خود رسید. گروهی به ساختمان رادیو در میدان ارگ هجوم بردند اما به سبب تیر اندازی شدید عقب نشستند. مردم به چند پاسگاه حمله بردند. چندین کامیون و اتوبوس دولتی و حتی باجههای تلفن را به آتش کشیدند شهر به صورت نیمه تعطیل درآمد دانشجویان دانشگاه تهران کلاسها را تعطیل کرده و به تظاهرکنندگان پیوستند، شعارها بیشتر در هواداری از امام و اعتراض از دستگیری ایشان بود. کشاورزان ورامین و روستاهای اطراف تهران با شنیدن خبر، کفن پوشیده و به سوی تهران به راه افتادند و بسیاری از آنها در برخورد با نیروهای مسلح جان باختند. همزمان با تهران و قم مردم شیراز، اصفهان و مشهد نیز به حرکت در آمدند. شاه با اطلاع از وسعت تظاهرات به کاخ سعدآباد رفت و فرماندهی عملیات سرکوب را شخصاً به عهده گرفت شمار کشده شدگان قیام 15 خرداد دقیقاً مشخص نشد، تعداد شهدای آن روز را از هشتاد و چهار نفر تا بیش از هزار تن ذکر کردهاند، دولت و رسانههای خبری مثل همیشه اعلام کردند که این حادثه به تحریک عوامل خارجی به وجود آمده و ادعا کردند که در تاریخ 11 خرداد شخصی به نام «عبدالقیس جوجو» از بیروت با هواپیما وارد ایران شده و در گمرک مهرآباد حدود یک میلیون تومان دلار از او به دست آمده. او اعتراف کرده آن را از طرف جمال عبدالناصر (رئیس جمهور انقلابی مصر) برای افراد معینی در ایران، به منظور ایجاد شورش آورده است. سفارت ایران در بغداد نیز طی اطلاعیهای نام این شخص را «محمد توفیق القیاسی» ذکر کردهبود. دولت وعده داده بود تفصیل ماجرا را به زودی به اطلاع مردم برساند، اما هرگز این وعده تحقق نیافت. قیام 15 خرداد همه جانبه، گسترده و انفجار خشم مردم در مقابل حکومتی بود که جز تحقیر و سرکوب از آن چیزی ندیدهبودند، اما این حرکت تجربه بزرگی برای مردم در مبارزه با ستم بود همچنین حضرت امام خمینی(ره) را به عنوان مبارزی مردمی، صریح و سازش ناپذیر که توانایی به حرکت درآوردن تودهها و جلب اعتمادشان را دارد، معرفی کرد. وقایع 15 خرداد، بیانگر این حقیقت بود که مبارزه با رژیم کودتا دیگر از طریق قانون و به صورت مسالمت آمیز امکان ندارد.پس از این واقعه در تهران و قم و سایر شهرها دولت به دستگیری و محاکمه روحانیون و مردم ادامه داد. زندانها از روحانیون و بازاریها و کسبه پر شد و عدهای نیز محاکمه و اعدام شدند. جریان 15 خرداد هر چند ظاهرا با سرکوب خونین به نفع شاه تمام شد اما در حقیقت ماهیت رژیم ستمشاهی را بیش از پیش برای همگان آشکار کرد و نقطه آغازی برای طوفان عظیم انقلاب اسلامی گردید که ظرف 15 سال با مجاهدت و ایثار و جانبازی عده زیادی از حقطلبان و مجاهدان راه خدا به پیروزی رسید و تار و پود رژیمی که اقتدار خود را در وابستگی به ابر قدرتها و نیروی نظامی میدانست مانند تار عنکبوت از هم گسست. |
یازدهم مرداد 1342 | |
پس از تظاهرات 15 خرداد رژیم که از عواقب بازداشت امام خمینی هراس داشت ایشان را از زندان پادگان عشرتآباد به منزلی مربوط به ساواک در داودیه تهران منتقل نمودند و آنجا را تحت نظر کامل قرارداد ولی ساعتی بعد سیل جمعیت به سوی داودیه سرازیر شد. در این منزل بود که روحانیون وقایع 15 خرداد را برای امام تشریح کردند و اطلاع مردم از قیام مردم ایشان را به سختی منقلب نمود تا آنجا که فرمود: «تا ملت عمر دارد غمگین در مصیبت 15 خرداد است …. واقعه 15 خرداد پشت ما و هر مسلم غیرتمندی را میشکند.» |
یازدهم آبان 1342 | |
شهید حاج اسماعیل رضایی و شهید طیب حاج رضایی، از بارفروشان میدان بار
تهران بودند که در برپایی قیام 15 خرداد 1342 نقش مؤثری داشتند. پس از
واقعه 15 خرداد، طیب حاج رضایی به عنوان یکی از محرکین اصلی تحت تعقیب قرار
گرفت به طوری که فرمانداری نظامی تهران طی گزارشی ویژه، به شاه اعلام کرد
شخص طیب حاج رضایی مسئوول اصلی این اقدامات است. از آن پس، طیب حاج رضایی و
اسماعیل رضایی دستگیر شدند و به مدت 5 ماه در زندان رژیم منفور پهلوی زیر
شکنجهها مقاومت کردند. پایمردی آنان به حدی بود که شهادت را بر عفو شاه
خائن ترجیح دادند. شهید طیب که از کوثر وجود خمینی بت شکن سیراب شده و زنده
دست روح خدا بود، دربرابر همه شکنجهها و سختیهای زندان مقاومت کرد و
مردانه ایستاد. او حاضر نشد از راه جدیدی که انتخاب کرده بود جدا شود و
علیه نهضت اسلامی موضعی بگیرد. به همین دلیل نیز وی به همراه اسماعیل
رضایی، در دادگاه نظامی به اعدام محکوم و در یازدهم آبان 1342 تیرباران
شدند. شهید حاج اسماعیل رضایی در ذیل ورقه دادگاه چنین نوشت: اگر صد سال زندگی کنم، مرگ به این سعادتمندی نخواهم داشت چرا تقاضای عفو کنم و از این سعادت درگذرم؟" رژیم با معرفی، محاکمه و اعدام طیب حاج رضایی و برادرش اسماعیل رضایی که در بین مردم دارای نفوذ و محبوبیت بودند، قصد داشت تا قیام بزرگ مردمی و برخاسته از اعتقادات مذهبی مردم در 15 خرداد 42 را که در راه دفاع و حمایت از یک مرجع دینی ابراز شده بود، یک جنجال وابسته به بیگانه و ایادی وابسته آنان در داخل تلقی کرده و عاملان آن را مشتی فرصتطلب و قلدر معرفی نماید. |
هجدهم فروردین 1343 | |
امام خمینی پس از 9 ماه بازداشت خانگی ساواک، آزاد گشته و روز 18 فروردین 1343 به منزل شخصی خود در قم مراجعت نمودند.رژیم شاه سعی کرد با توطئهای خطرناک همزمان با آزادی رهبر نهضت اسلامی اینگونه وانمود کند که ایشان با رژیم تفاهم کرده و با برنامههای انقلاب شاه و ملت همراه شدهاند، اما امام بلافاصله پس از آزادی در روز 21 فروردین 1343 با نطقی کوبنده علیه رژیم این توطئه را خنثی کرده و بار دیگر خطوط نهضت اسلامی را ترسیم کرده و سازشناپذیری خود را به اثبات رساندند. |
سوم مرداد 1343 | |
طبق این قانون، مأمورین سیاسی و مستشاران خارجی در ایران از تقعیب قانون و جزایی مصون هستند و در صورت ارتکاب جرم یا عمل خلاف قانون به کشورشان جهت بررسی یا محاکمه عودت داده خواهند شد. رژیم پهلوی از ترس عکسالعمل مردم خبر تصویب این قانون را تا مدتی اعلام نکرد. |
چهارم آبان 1343 | |
بعد از انتشار خبر تصویب قانون کاپیتولاسیون و پایمال کردن حقوق ملت ایران در برابر یک عده افراد خارجی، حضرت امام خمینی در این روز طی یک سخنرانی مشروح این قانون را برای مردم با عبارت ساده و قابل فهم عرضه مینماید و در قسمتی میفرمایند: عظمت ایران از بین رفت، استقلال از دست رفت، عزت ماپایکوب شد، مگر ما مستعمره هستیم. مگر ایران در اشغال امریکاست؟... و سپس مردم را به قیام برای کسب استقلال و حقوق خود فرا میخوانند. |
سیزدهم آبان 1343 | |
پس از سخنرانی امام خمینی در رابطه با قانون کاپیتولاسیون و هراس حکومت از تکرار حماسه پانزده خرداد رژیم تصمیم بر تبعید ایشان میگیرد و در شب 13 آبان خانه ایشان را با صدها کماندو و چترباز مسلح محاصره نموده و پس از دستگیری ایشان را به تهران منتقل مینماید و مستقیما به فرودگاه مهرآباد میبرند و از آنجا با هواپیما به ترکیه منتقل نمودند و ایشان را به محلی به نام بورسا تبعید کردند. همان روز رادیو و مطبوعات کشور خبر دستگیرى و تبعید ایشان را در یک جمله به اطلاع مردم ایران رساندند: طبق اطلاع موثق و شواهد و دلایل کافى، چون رویه آقاى خمینى و تحریکات مشارالیه، علیه منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضى کشور تشخیص دادهشد، لذا در تاریخ 13 آبان ماه 1343 از ایران تبعید گردید. رژیم برای جلوگیری از قیام مردم شهرهای مهم ایران را به اشغال قوای نظامی درآورد و به هیچ کس اجازه خروج از خانه را نمیدهد و بدین شکل رژیم توانست از خروش مردم در امان بماند. |
یکم بهمن 1343 | |
حسنعلی منصور که نخست وزیر شاه بود توسط برادران بخارایی و مرتضی نیک نژاد از هیأتهای مؤتلفه اسلامی اعدام گردید. هنگامی که حسنعلی منصور قصد پیاده شدن از اتومبیل در جلوی درب ورودی مجلس شورای ملی را داشت، هدف گلوله شهید محمد بخارایی قرار گرفت. |
بیستویکم فروردین 1344 | |
حمله به محمدرضا پهلوی در کاخ مرمر توسط سرباز شهید رضا شمسآبادی |
سیزدهم مهر 1344 | |
رژیم که از حرکتهای انتقامی علیه خودش به واسطه تبعید حضرت امام وحشت داشت تصمیم گرفت به حالت تبعید امام خمینی پایان دهد بدون اینکه ایشان را به کشور بازگرداند. به همین دلیل با دولت عراق مذاکراتی به عمل آورد و موافقت این دولت را جلب نمود و امام خمینی و فرزندش حاج مصطفی را به عراق و شهر نجف اشرف انتقال داد. |
هفدهم دی 1346 | |
جهان پهلوان غلامرضا تختی در شهریور 1309 ش در یکی از محلات جنوبی تهران و
در خانوادهای متوسط به دنیا آمد. وی از کودکی به ورزش روی آورد و ورزش را
فقط برای سلامتی و تندرستی بدن میخواست. او در عین حال به نجاری مشغول
بود تا این که در بیست سالگی در اولین مسابقات قهرمانی کشتی کشوری شرکت
کرد. از آن پس شهره عام و خاص گردید و در میدانهای جهانی مدالآور شد.
تختی سرشار از پاکی و صداقت بود و دلی بیباک و جسور داشت. او دارای قلبی
رئوف و مالامال از عشق مردم بود و در زندگی خود، بیش از قهرمانی به انسان
زیستن و از خودگذشتگی میاندیشید. تختی با وجود قهرمانی در میادین بینالمللی کشتی، هیچ گاه فروتنی و تواضع خود را در برابر مردم از دست نداد. وی در دوران قهرمانی خود، 9 مدال طلا و نقره جهانی و بازیهای المپیک را کسب کرد و از جمله ورزشکاران ایرانی است که بیشترین مدالهای طلا و نقره را در بازیهای مهم بینالمللی، به ارمغان آوردهاند. جهان پهلوان تختی از مریدان آیتاللَّه سیدمحمود طالقانی به شمار میرفت و در ملی شدن صنعت نفت حضوری فعال داشت. وی همچنین در جمعآوری کمکهای مردمی به زلزلهزدگان بویینزهرا در شهریور 1341، نقش مهمی ایفا کرد به طوری که حساسیت رژیم را دربرداشت. رژیم که کمابیش از فعالیتهای سیاسی تختی آگاهی پیدا کرده بود، برای به سلطه کشیدن او، ریاست فدراسیون کشتی کشور را به او پیشنهاد نمود؛ ولی او این پیشنهاد و حتی پیشنهاد برای به دست گرفتن شهرداری تهران یا نمایندگی مجلس را نیز رد کرد. در نهایت، رژیم سفاک پهلوی چون هیچ راهی برای نفوذ به تختی نیافته بود و همچنین محبوبیت روزافزون تختی در میان مردم و مخالفت وی با رژیم وابسته شاه، طاغوتیان را خشمگین کرده بود، سرانجام باعث شد تا عوامل رژیم پهلوی در توطئهای مشکوک، وی را در هفدهم دی ماه 1346 در 37 سالگی به قتل برسانند. هرچند که در آن زمان، مرگ تختی را، خودکشی عنوان کردند، ولی این توطئه رژیم با آگاهی یافتن مردم از اصل ماجرا، نقش بر آب گردید. پیکر جهان پهلوان تختی با حضور خیل دوستداران و مشتاقان، در شهر ری به خاک سپرده شد. |
بیستم خرداد 1349 | |
آیتالله محمدرضا سعیدی در زندان و شکنجهگاههای رژیم پهلوی به دلیل
طرفداری از آیتالله خمینی توسط ساواک به شهادت رسید.«به خدا سوگند اگر مرا
بکشید و خونم را بر زمین بریزید، در هر قطره خونم نام مقدس خمینی را
خواهید یافت» ( آیتا... سعیدی خطاب به عوامل رژیم .(مجاهد شهید حضرت
آیتا... محمدرضا سعیدی در دوم اردیبهشت 1308 چشم به جهان گشود. در کودکی
مادرش را از دست داد و تحت نظر پدر مشغول تحصیل شد. پس از تحصیل در حوزههای مشهد و قم و استفاده از محضر بزرگانی چون آیتا... بروجردی و حضرت امام خمینی (ره) به اجتهاد رسید. مدتی برای تبلیغ اسلام به کویت عزیمت کرد و با شروع نهضت امام خمینی (ره) در 1341 به همراه بسیاری از روحانیون و مردم به فداکاری و مجاهدت در راه اسلام پرداخت. آیتا... سعیدی از تصمیم و عزم راسخ امام برای قیام لله و قدرت عجیب و عظیم ایمان و توکل امام نیروی تازه گرفت و راه سراسر رنج و مبارزه و خطر را با میل و اشتیاق انتخاب کرد و از هیچ کوشش و مجاهدتی دریغ نکرد و به فعالیتهای مختلف پرداخت به گونهای که چندین بار توسط عوامل ساواک دستگیر شد. در اردیبهشت 1349 پس از آنکه رژیم شاه از سرمایهگذاران آمریکایی دعوت کرد تا باصطلاح در ایران سرمایهگذاری کنند و در واقع در یک حرکت استعماری، اقتصاد ایران را کاملا در اختیار آمریکاییها قرار دهند، علمای حوزه علمیه قم با انتشار اطلاعیهای مردم را از این خطر بزرگ مطلع ساختند. در این میان آیتالله محمدرضا سعیدی علیه استعمارگران دست به فعالیتهای شدیدی زد و با انتشار اعلامیهای به زبان عربی خطاب به علمای کشورهای اسلامی، آنها را دعوت به قیام و مخالفت نمود. رژیم شاه که از حرکت پرخروش ایشان به وحشت افتاده بود، ایشان را دستگیر و در قزل قلعه زندانی کرد. این عالم مجاهد در روز چهارشنبه 20 خرداد 1349 پس از 9 روز تحت شدیدترین شکنجهها، به شهادت رسید. |
بیستونهم خرداد 1356 | |
دکتر علی شریعتی در سال 1312 شمسی در شهرستان مزینان در استان خراسان
متولد شد. وی پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و متوسطه، راهی پاریس شد و در
آنجا موفق به اخذ دکترای جامعهشناسی گردید. او در ضمن تحصیل در فرانسه،
جهت آزادی کشور مسلماننشین الجزایر نیز کوششهای چشمگیری داشت. دکتر در
سال 1343 به ایران بازگشت و بلافاصله به خاطر مبارزاتی که علیه رژیم
ستمشاهی انجام داده بود دستگیر و روانه زندان شد. پس از آزادی از زندان
ضمن اشتغال به تدریس، به سخنرانیهای روشنگرانه همت گماشت. در این زمان،
شریعتی مبارزات خود را با برگزاری جلسات سخنرانی و بحث، در حسینیه ارشاد
تهران ادامه داد. او در کنار استادان و متفکرانی نظیر استاد شهید مرتضی
مطهری و باهنر، حسینیه ارشاد را به پایگاهی جهت تغذیه فکری نسل جوان تبدیل
نمودند. دکتر شریعتی به امام خمینی(ره) علاقمند بود و محققی فعال به شمار میرفت، به طوری که در طول زندگی کوتاه خود، بیش از 200 اثر به صورت کتاب، جزوه و مجموعه نوار سخنرانی از خود به جای گذاشت. فعالیتهای فرهنگی دکتر شریعتی، سبب دستگیری مجدد او گردید و پس از آزادی، در تاریخ 16 اردیبهشت 1356 به لندن مسافرت کرد و در 29 خرداد همان سال در آن شهر به طرز مشکوکی درگذشت. بدنش را پس از چند روز به سوریه منتقل کرده و در زینبیه به خاک سپردند. |
یکم آبان 1356 | |
شهید سیدمصطفی خمینی فرزند امام خمینی (ره) در سال 1309 در قم متولد شد.
ایشان دارای استعداد فراوانی بود؛ بطوریکه، در همان سنین جوانی به درجه
اجتهاد نائل شد. شهید سیدمصطفی خمینی از سال 1341 که نهضت امام خمینی آغاز شد، همواره در کنار امام و یار و همراه و مشاور حضرت امام بود. ایشان پس از جریان 15 خرداد و نیز بار دیگر پس از تبعید حضرت امام، به علت اقدامات اعتراضآمیز خود بر علیه رژیم شاه توسط ساواک دستگیر شد و در نهایت نیز در 13 دی 1343 مأموران رژیم، به خانه او حمله کرده و ایشان را نیز به ترکیه تبعید کردند. ایشان پس از ورود به نجف در کنار برنامههای درسی و علمی، مبارزه را در کنار حضرت امام ادامه دادند. در سال 48 به دنبال یک سلسله فعالیت علیه رژیم بعثی عراق، دستگیر و به بغداد منتقل شدند. سرانجام در نیمه شب اول آبان 1356، آیتالله سید مصطفی خمینی، به شکل مرموزانهای به شهادت رسید. شهادت ایشان، نهضت اسلامی ایران را جان تازهای بخشید و به شکل انقلابی فراگیر درآمد که پس از 15 ماه منجر به سقوط رژیم پهلوی شد. شاید به همین جهت بود که حضرت امام خمینی (ره)، شهادت ایشان را از الطاف خفیه الهی دانستند. |
هفدهم دی 1356 | |
به مناسبت 17 دی (روز آزادی زن) از سوی مراسم بزرگداشتی در تمام شهرهای
کشور برگزار شد، اما جشن چهل و دومین سالروز کشف حجاب، در میدان شاه شهر
مشهد، توسط گروه کوچکی – نه بیشتر از صد نفر – از زنان محجبه که شعارهایی
علیه فساد و بیبند و باری سر دادهبودند، به هم ریخت. پلیس برای کنترل
اوضاع دخالت کرد و تظاهرات به درگیری خشونتآمیزی انجامید که در آن، چندین
نفر مجروح شدند. در شهر قم نیز تظاهرات طلاب علوم دینی و مردم با دخالتها نیروهای انتظامی مجروح شدن عدهای از مردم منجر شد.در همین روز مقالهی ایران و استعمار سرخ و سیاه با امضای مستعار احمد رشیدی در صفحهی سوم روزنامه اطلاعات به چاپ رسید . این مقاله از مخالفان انقلاب شاه و ملت به عنوان مرتجع و عامل استعمار یاد کرده و امام خمینی را به طور خاص مورد حمله و اهانت قرار داده بود. این مقاله امام را مسبب بلوای پانزدهم خرداد بیگانه و غیر ایرانی و روحانی آشوب طلبی که به خاطر شاعر بودن از سوی علما و مراجع بزرگ مورد قبول نبودهاست، دانسته و دلیل مخالفت ایشان با قوانین اصلاحات ارضی را، همکاری با زمینداران و مالکان بزرگ عنوان کردهبود. این مقاله که به دستور شاه و با نظر و بازنویسی نهایی وی آماده شدهبود و نوشته شده بر کاغذهایی با آرم دربار شاهنشاهی توسط داریوش همایون وزیر اطلاعات و جهانگردی وقت به روزنامه اطلاعات دادهشد. قرار این بود که این مقاله ابتدا در روزنامهی اطلاعات چاپ شود و پس از چند روز، روزنامههای کیهان آیندگان و رستاخیز نیز با متنهایی متفاوت همین مضمون را تکرار کنند تا جو برای حملهی نهایی رژیم که در اوج قدرت بود به مخالفان مذهبیاش، آماده شود.چاپ این مقاله که در نگاه اول چندان هم چشمگیر نبود، ابتدا در قم مخالفتهایی را برانگیخت. عصر همانروز هنگامی که کامیون حامل روزنامه برای قم و اصفهان از دروازهی شهر وارد شد، مردم به آن هجوم بردند –قبلاً خبر چاپ چنین مقالهای از تهران رسیدهبود- و روزنامهها را به آتش کشیدند. ماموران با مردم خشمگین درگیر شدند و دامنهی آشوب تا میدان چهار مردان و مقابل صحن حضرت معصومه کشیدهشد. همه جا تکههای سوختهی روزنامه به چشم میخورد. با فرا رسیدن شب، تب و تاب شهر کم شد، اما شاگردان و نزدیکان امام که خارج از زندان به سر میبردند، در تکاپو بودند تا با جلب موافقت علمای بزرگ شهر، کلاسهای درس فردا را تعطیل اعلام کنند. معینی، رئیس ساواک قم، شبانه به تهران خبر داد که اوضاع غیرعادی است و دستور گرفت که با تمام توان آمادهی سرکوبی هر حرکتی از سوی مخالفان باشد. |
نوزدهم دی 1356 | |
صبح با تعطیل شدن حوزههای علمیه، کلاسهای درس و نماز جماعت در شهر قم،
مردم در مدرسهی خان جمع شدند و از آنجا به سوی منزل آیتالله حسین نوری،
راهپیمایی آرامی انجام دادند. بعد از شنیدن سخنرانی در منزل ایشان، به سمت
خانهی میرزا محمد باقر سلطانی حرکت کردند و از آنجا به سوی خانهی مراجع
دیگر رفتند. در هر خانه آنقدر میماندند تا تاییدی بر حرکت خود و اعتراض
به چاپ مقالهی توهینآمیز روزنامهی اطلاعات به دست آورند. با گذشت زمان، جمعیت بیشتر و بیشتر میشد. پلیس سعی در پراکنده کردن مردم داشت، اما این اقدام نیز مثل تهدیدها و تیرهای هوایی، بیفایده بود. مردم با سنگ و چوب به خودروهای نظامی حمله کردند. نمایندگی روزنامهی اطلاعات به آتش کشیدهشد. تابلوی حزب رستاخیز و شیشههای بانگ شکست و تیراندازی آغاز شد. خیابان چهار مردان قم به خون کشیدهشد. دست کم شش نفر به شهادت رسیده و دهها تن مجروح شدند. ساعتها طول کشید تا پلیس و نیروهای امنیتی موفق به سرکوبی تظاهرات شدند. بعد از پراکنده شدن مردم، ساواک در جستجویی خانهبهخانه، عدهی زیادی را دستگیر کرد. تعدادی از رهبران شورش شبانه از قم تبعید شدند. |
دوم بهمن 1356 | |
حضرت آیتالله خمینی به مناسبت وقایع 19 دیماه قم و مشهد پیامی فرستادند. در بخشی از این پیام آمدهبود: «جنایات 29 محرم، 19 دی ماه امسال نقطهی عطفی است در جنایات شاهانه. رحمت خداوند بر مقتولین 15 خرداد و 19 دی امسال. محرم چه ماه مصیبتزا و چه ماه کوبنده و سازندهای است. محرم ماه نهضت بزرگ سید شهیدان و سرور اولیاء خداست که با قیام خود در مقابل طاغوت تعلیم سازندگی و کوبندگی به بشر داد.» |
ششم بهمن 1356 | |
تهران، شاهد رژهی گروهی از دانشجویان، دانشآموزان، کارمندان و دیگر
اصناف عضو حزب رستاخیز در مراسم ششم بهمن سالگرد انقلاب سفید بود. جمشید
آموزگار نخست وزیر وقت در سخنرانی خود گفت: « این رژه، پاسخ دندان شکنی بود به آنها که در یکپارچگی ملت ما شک دارند، تظاهراتی که به پشتیبانی از شاهنشاه ایران برگزار می شود، نشان میدهد که کوششهای مخالفین شاه ایران به جایی نخواهد رسید» این در حالی بود که در شهرهای مشهد، قم، تبریز و دزفول، ناآرامیهای پراکندهای وجود داشت و هر روز خبری تازه از تحصن، اعتصاب و راهپیمایی گروههای دانشجویی خارج از کشور به گوش میرسید. |
بیستونهم بهمن 1356 | |
در چهلمین روز شهیدان قم و مشهد، تبریز نیز شاهد حوادثی دیگر بود. آیت
الله قاضی طباطبایی از مردم دعوت کرده بود، در مجلس بزرگداشت اربعین شهدای
19 دی در مسجد میرزا یوسف بر پا می شد، شرکت کنند. اما مردم با ماموران
مسلحی روبرو شدند که جلوی درهای بسته مسجد صف کشیده بودند و اجازه ورود به
هیچ کس نمی دادند. مردم تک تک و گروه گروه می آمدند و جمعیت مقابل مسجد هر لحظه بیشتر می شد فرمانده نیروی پلیس به وسیله بلندگو از مردم خواست آنجا را ترک کنند و با آرامش به خانههایشان باز گردند، اما سخنان او با صلواتهایی برای شادی روح شهیدان، بارها قطع شد و شعارهای پراکندهای از این سو وآن سو به گوش رسید. افسر پلیس تهدید کرد و مردم خشمگین به سوی مسجد یورش بردند تا به زور آن را باز کنند. ماموران به ضرب باتوم و تیراندازی هوایی آنها را به خیابان راندند. درگیری شدیدتر شد و دامنه آشوب در شهر گسترش یافت. مجسمههای شاه دفتر حزب رستاخیز، چند بانک و سینما، کارخانه پپسی کولا – که مردم معتقد بودند متعلق به صهیونیستهاست– در آتش سوخت. نیروهای انتظامی اگر چه دیر، ولی سرانجام بر اوضاع مسلط شدند و در شهر عملاً مقررات حکومت نظامی برقرارشد. شهر در دست نظامیان بود، اما فردای آن روز هم به زد و خورد و جنگ و گریز بین مردم و پلیس گذشت. تبریز سیزده کشته و صد و بیست و پنج مجروح داد، نیروهای شهربانی تعداد زیادی را بازداشت کردند. روزنامهها از قول هولاکو رامبد معاون نخست وزیر وقت نوشتند عدهای اخلالگر و بیگانه از آن سوی مرزها آمدهاند و تبریز را به آشوب کشیده اند «و حتی یک آذربایجانی واقعی در بین آنها نبوده است» |
هشتم اسفند 1356 | |
حضرت آیت الله خمینی (ره) به مناسبت وقایع 29 بهمن، خطاب به ملت تبریز پیام دادند. در قسمتی از آن آمده بود: «زنده باشند مردمان مجاهد و عزیز تبریز که با نهضت عظیم خود مشت محکم بر دهان یاوهگویانی زدند که با بوقهای تبلیغاتی، انقلاب خونین استعمار را که ملت شریف ایران با آن صد در صد، مخالف است، انقلاب شاه و ملت می خوانند. من به شما اهالی معظم آذربایجان نوید میدهم. نوید پیروزی نهایی. شما آذرباییجانیها بودید که در صدر مشروطیت بریا کوبیدن است استبداد و خاتمه دادن به خودکامگی سلاطین خود به پا خواستید و فداکاری کردید .. اهالی معظم و عزیز آذربایجان بدانند که در این راه تنها نیستند... همه در بیزاری از دودمان پهلوی شریک شمایند. امروز شعارها در کوچه و برزن هر شهر و ده «مرگ بر شاه» است و هر چه عمال کثیف کوشش کنند که جنایات را از مرکز اصلی که شاه است منحرف و به دولت و ماموران متوجه کنند، کسی باور نمی کند. من از مقدار جنایات و عدد مقتولین اطلاع صحیح ندارم اما از بوقهای تبلیغاتی معلوم می شود که جنایتها بیش از تصور ماست با این وصف، شاه افراد پلیس را که به قتل عام دلخواه او دست نزدهاند به محاکمه می خواهد بکشد.» به دنبال وقایع تبریز – چنانکه در پیام حضرت امام خمینی نیز آمده بود– شاه دستور داد آن دسته از مقامات محلی که غفلت ورزیدند؛ تحت تعقیب قرار گرفته به مجازات برسند. |
بیستوپنجم اسفند 1356 | |
حوزه علمیه قم، با انتشار اعلامیهای جشنهای عید نوروز را تحریم کرد.
نهضت آزادی، شاخه خارج از کشور، نیز روز گذشته اعلام کرده بود: ایرانیان در
سوگ عزیزان خود نشستهاند و امسال عید ندارند. رشد-کانون فرهنگی هنری مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام |